تاریخ هیپنوتیزمدرمانی و انرژیدرمانی در کشورهای غربی به حدود ۳۰۰ سال پیش و دوران ”دکتر آنتوان مسمر“ برمیگردد. در آغاز نتیجههای درمانی سریع و شگرفی که توسط ”مسمر“ پدید میآمد، به دخالت انرژیهای کیهانی با مغناطیس حیوانی ارتباط داده میشد ولی خیلی زود ”مسمر“ به این نتیجهگیری رسید که انرژی انسانی - نه مغناطیس حیوانی یا کیهانی - در تشریفاتی که به نوعی به هیپنوتیزمدرمانی اولیه یا مقدماتی نسبت داده میشود، دخالت دارد.
برخی از شاگردها یا افراد پیرو ”دکتر مسمر“ مانند ”پوئی سگور“ در جریان کارهای خود به این موضوع پی بردند که در شرایط خلسه، برخی از بیماریهای آنها که افرادی کشاورز یا چوپان بودند، مطالب مهمی را در زمینههای اجتماعی یا پزشکی مطرح میکنند که با سطح دانش و فرهنگ آنها تناسبی ندارد، بلکه خیلی بالاتر است. در همین زمان در آمریکا یک کشاورز کمسواد بهنام ”ادگار کیس“ در ایالت ”ویرجینیا“ پیدا شد که در شرایط عادی، کمترین اطلاعی از مسائل تشخیصی و درمانی نداشت، ولی پس از اینکه در شرایط خلسه خودهیپنوتیزمی قرار میگرفت، میتوانست نه تنها بیماریهای سخت و مشکلی که به او مراجعه داده میشد، به دقت تشخیص دهد، بلکه روشهای درستی را هم برای درمان آنها معرفی میکرد. برای تفسیر و توجیه این پدیدهٔ جالب، نظریهها و تئوریهای زیادی مطرح گردید، مهمترین و منطقیترین پاسخی که به این مضمون داده شد، این بود که در این شرایط خلسه و تمرکز ذهنی که بر مجلس حاکم است، هاله یا حوزهٔ آگاهی بیمار و درمانگر که در اطراف بدن آنها تشکیل شده، با یکدیگر تداخل پیدا کرده و برخی از اطلاعات از ذهن درمانگر به ذهن بیمار وارد میشود. این ارتباط ذهن، در سطح ناخودآگاه و بهصورت غیرکلامی ظاهر میشود.
● جریانهای الکتریکی و الکترومغناطیسی در بدن
تمام افراد جامعه، کم و بیش از این موضوع اطلاع دارند که در سمتهای مختلف بدن، جریانهای الکتریکی و الکترومغناطیسی پرقدرتی وجود دارند که در شرایط نواربرداری از قلب (الکتروکاردیوگرافی)، نواربرداری از مغز (الکتروآنسفالوگرافی)، نواربرداری از عضلات (الکترومیوگرافی) و ... میتوان این حوزههای انرژی را نشان داد که حتی در خارج از بدن هم قابل ثبت و نمایش هستند.
در داخل مغز در مجاور ”سینوس پرویزنی“ یا ”اتموئید“ یک گروه گیرندههای مغناطیسی وجود دارد که در اطراف آن یک شبکهٔ الکتریکی موجود است. کبوتران نامهبر و پرندگان مهاجر نیز برای پیدا کردن مسیر حرکت خود که گاهی به چند هزار کیلومتر میرسد، از این ساختارهای الکترومغناطیسی استفاده میکند. اگر یک آهنربای بسیار قوی در مجاور جمجمه قرار بگیرد، اختلالی در وضعیت این حوزهٔ الکترومغناطیسی پیدا میشود.
پژوهشهای علمی نشان میدهند که در اطراف بدن تمام موجودات، یک حوزهٔ الکتریکی و یک میدان مغناطیس مرتبط با آن وجود دارد. در حوزههای الکترومغناطیسی پرقدرت محیطی، حالت خوابآلودگی به انسان دست میدهد. در برخی از دوزیستان بهنام ”سالاماندر“، مجاورت مغاطیس با بدن، باعث پیدایش بیحسی موضعی میشود. در شرایط هیپنوتیزم، مدیتیشن و شرایط خلسه، میدانهای الکتریکی و الکترومغناطیسی بدن تغییر پیدا میکند.
در دستان افراد درمانگر یک میدان الکترونیکی و الکترومغناطیسی وجود دارد که در زمان لمس دست، پیشانی یا نقاط دردناک بیمار، موجبات تسکین درد و شفابخشی را فراهم میآورد. سالها است که در دانشکدههای پرستاری آمریکا، شفابخشی یا تسکین درد را از طریق لمس مناطق دردناک به پرستارها میآموزند و نتیجههای اینکار، بسیار مؤثر و مفید است.
کسانیکه در مجاور سیمهای انتقال برق پرقدرت زندگی میکنند، پیدایش انواع بیماریها از جمله سرطانهای خون در آنها شایع است. در زمان خورشیدگرفتگی و طوفانهای خورشیدی، بیماریهای روانی خیلی بیشتر میشود. تغییر در قرص ماه هم با وفور بیماریهای روانی مرتبط است. در زبان انگلیسی واژه ”دیوانه“ (lunatic)، واژه ”کره ماه“ (Iunar) و ”هلال ماه“ (Iunate) با یکدیگر مرتبط هستند. زمانیکه ماه شب چهارده ظاهر میشود، بحرانهای روحی دلدادهها بیشتر است!
● تداخل میدانهای یا هالههای انرژی در جریان هیپنوتیزمدرمانی
دکتر ”اریک سکوویچ“ که تخصص روانپزشکی خود را در دانشگاههای معتبر ”هاروارد“ و ”تافت“ گرفته و در حدود ۱۵ سال است که در مرکزهای درمانی این دو دانشگاه به هیپنوتیزمدرمانی همراه با انرژیدرمانی میپردازد، معتقد است که اگر در شرایط هیپنوتیزمدرمانی، درمانگر هم در درجههائی از تمرکز و خلسه قرار بگیرد، تداخل حوزههای هاله یا انرژی به نتیجههای درمانی خیلی بیشتری میانجامد. دکتر ”اریک سکوویچ“ در سالهای اخیر در سطح آمریکا و کشورهای دیگر اقدام به برگزاری سمینارها و کارگاههای آموزشی متعددی برای درمانگرها میکند.
در بدن انسان، ۱۰۰،۰۰۰،۰۰۰ سلول عصبی و میلیونها تار عضلانی وجود دارد که بهصورت دائم در این شبکه با توریتهٔ متراکم، جریان الکتریسیته برقرار است که در اطراف آن یک حوزهٔ الکترومغناطیسی تشکیل میشود. در پزشکی جدید هرگز حوزههای الکتریکی و الکترومغناطیسی مورد توجه قرار نمیگیرد، در حالیکه در طب چینی، طب سوزنی و پزشکی هند قدیم، چاکراها و چرخههای انرژی، اساس بحث تشخیص و درمان را تشکیل میدهند.
ريكي انرژي است كه در غرب حدوداً يك دهه است كه شناخته شده است. در حال حاضر در جهان بالغ بر يك ميليون كارورز ريكي وجود دارد كه در مقايسه با جمعيت جهان رقم چندان چشم گيري نمي باشد. بنابراين اطلاعات و تحقيقات انجام شده در مورد آن در مقياس محدود بوده، كه اين امر نيز به نوبه خود منجر به ارائه دانشي سطحي درمورد ريكي شده است.
براي توضيح ريكي از منظر علمي ما به ناچار نيازمند يك سري مفاهيم دست اول علمي خواهيم بود.
تبيين علمي ممكن است به روش هاي زيادي صورت گيرد اما شيوه رايج براي ارائه يك فهم عقلاني در مورد مكانيزم برخي از پديده ها ؛ شيوه اي است مبتني بر منطق اصول علمي صلب و استثنا ناپذير.
براي مثال براي ارائه تبيين عقلاني در مورد ريكي ما ناچاريم از اصطلاحاتي چون پديده هاي زيراتمي(subatomic matter)، ناقطبيدگي (unpolarized vortex theory)، تصوير انعكاسي (mirror imaging ) و... استفاده كنيم.
هر چند اين شيوه ممكن است بهترين روشي باشد كه كارورزان ريكي را جهت ارائه تبيني عقلاني از ريكي، راضي كند اما داراي كاستي ها و نواقصي نيز خواهد بود، زيرا استفاده صرف از اصطلاحات فني فيزيكي، به تاييد و معتبر ساختن ريكي نمي انجامد بلكه تنها يك تبيين عقلاني مبتني بر اصلاحات رايج و فني مورد استفاده در فيزيك به دست ميدهد (البته همان طور كه بعدآ بحث خواهد شد، ما مي توانيم در مورد اين اصلاحات خاص، بر اساس مشاهداتمان در ريکي صحبت كنيم).
بنابراين ما وقتي از اين اصطلاحات علمي استفاده مي كنيم، در واقع به منظور ايجاد يك چارچوب مفهومي يا تئوري براي فهم بازنمايي هاي باليني ريكي است، نه معتبر ساختن يا معتبرنساختن ريكي.
ريكي يك انرژي زير اتمي بي قطب (unpolarizedsubatomic energy) مي باشد، كه بصورت هماهنگ و متوازن در سطوحي كه در حالت هاي نا هماهنگ و ناموزون انرژي قرار دارند، جاري شده و انتشار مي يابد و براي بيرون آمدن از جهان زيراتمي، انرژي ريكي بايد حالت قطبيدگي پيدا كند تا بتواند وارد جهان پديداري و فيزيكي شود. جهاني كه به واسطه زمان، دستخوش تغيير و تحولات مي شود. ريكي به واسطه تقابلي كه با تصوير انعكاس (mirror image) از هر نوع تكرار ناهماهنگي در سطوح مختلف انرژي پيدا مي كند، داراي حالت دو قطبي ساختن (polarization) در اثر تضاد موجود مي شود و بدان وسيله هارموني طبيعي را باز توليد مي كند كه اگر اين وضعيت را براي بدن انسان متصور شويم بايد گفت كه، فرايند شفاي طبيعي را بدن تسريع مي بخشد.
به منظور معتبر ساختن و تبيين اين تعريف از ريكي ما بايد از فرايندي علمي براي مشاهدات باليني و توجيه منطقي نتايج آن استفاده كنيم. ما اين روش را براي بسياري از چيزهايي که در زندگي روزمره از آنها استفاده ميکنيم ،به کار مي بريم ،به اين صورت که چيزهايي را كه به طور منسجم و بدون موارد نقص عمل مي كنند همچنان مورد پذيرش بوده و داراي اعبارند و در مقابل آن هايي كه مورد نقصي برايشان پيدا شود، بي اعتبار شده و رد مي شوند. مثلآ يك داروي جديد اگر به لحاظ باليني بدون عوارض جانبي باشد و نتايج قابل قبول و منسجمي نيز داشته باشد ، مورد استفاده قرار مي گيرد و اعتبار آن نيز صرفآ به واسطه نتايج مشاهدتي اش مي باشد. حال اگر يك بار اين دارو اثر نكند و يا عوارض جانبي داشته باشد، ديگر هيچ اعتباري نخواهد داشت.
اين قضيه براي فهم ريكي نيز خيلي مهم و اساسي است. شايد ما نتوانيم به واسطه به كارگيري اصطلاحات فني علمي و يا طرح هاي خيالي و ذهني، ريكي را ثابت كنيم و يا معتبر جلوه دهيم و اين چيزها تنها براي تبيين چارچوب مفهومي آن باشد، اما آنچه مهر تاييدي بر وجود ريكي است، تنها تجربيات و نتايج باليني دستان درمانگر صدها نفر از هزاران ريكي كاري است، كه به طور روزانه، از اين انرژي در درمان خود و ديگران استفاده مي كنند. بررسي مشاهدات اين درمانگران و بيماران آْنها، اين اجازه را به ما مي دهد كه روزبه روز تصوير شفاف تري از نتايج باليني اي كه ريكي به همراه داشته است به دست آوريم.
احساس در دستها
Sensation in the hands
در طي درمان با ريكي، درمانگر، حالتهاي خاصي را در كف دستان خود احساس ميكند كه اغلب حالاتي چون گرما ، سوزش ،مور مور شدن ، حالتي شبيه به عبور جريانهاي الكتريكي يا برق گرفتگي خفيف ، حالت سوزن سوزن شدن ، سرما و... و حالتي كه در بيمار پديد ميآيد نيز ممكن است مشابه حالتِ كف دستان درمانگر باشد و يا اينكه متفاوت و برعكس باشد. مثلا درمانگر در كف دستان خود احساس سرما كند ولي مريض در موضع درد احساس گرماي شديدي داشته باشد. كه درمانگر بواسطه همين تغييراتي كه در كف دستان خود احساس ميكند، به تشخيص موضع درد ميپردازد و پس از آن نيز با دادن انرژي به موضع نيازمند به انرژي، فرايند بازيابي هماهنگي و هارموني درآن ناحيه را تسريع مي کند، تا انرژي در آن ناحيه بصورت متعادل و نرمال در آيد.
جاري شدن (ريكي) بصورت اتوماتيك (Switches an automatically) يكي از جالبترين مشاهدات در مورد پديده ريكي اين است كه، وقتي يك كارورز ريكي دستانش را بر روي و يا حتي نزديك يك ارگانيزم زنده قرار مي دهد، ريكي بطور خودكار جاري ميشود (در صورتيكه يك ناهماهنگي در سطح انرژي آن ارگانيزم وجود داشته باشد). اين اتفاق ممكن است حتي هنگامي كه كارورز ريكي خواب باشد نيزپيش بيايد و اين مشاهدات اين مسئله را مطرح ميكند كه آيا انرژي ريكي، انرژياي آگاه است؟
و گرنه، چگونه بصورت خودكار جاري ميشود؟
جريان انرژي ريكي در هر دو دست بصورت مشابه و يكسان است.
The Reiki is the same in both hands
براي مثال اگر درمانگر، بيماري را با يك دست ، حدود يك ساعت درمان كند، اين زمان نصف زماني ميشد که درمانگر از هر دو دست خود بطور همزمان استفاده ميكرد.
و يا اينكه درمانگر ميتواند با يك دست خود يك بيمار را درمان كند و با دست ديگر خود، بيمار ديگري را درمان كند.
ريكي تمام شدني نيست
Reiki dose not run out
يكي ديگر از مشاهدات متداول در مورد ريكي اين است كه ريكي تمام شدني نيست يعني اگر كسي يك بار در عمرش با اين انرژي همسوشده باشد، تا آخر عمر خود (چه از اين انرژي استفاده كند و چه استفاده نكند)، اين انرژي با وي خواهد بود. فقط ممكن است حساسيتهاي كف دستان درمانگر و قدرت تشخيص وي كاهش يابد كه آن نيز با تمرينات بيشتر و با مرور زمان جبران خواهد شد.
جريان ريكي تحت تاثير سلامتي درمانگر واقع نميشود
The Reiki Flow is not affected by the health of the practitioner
يك فرد مريض بواسطه اينكه سطح انرژي فيزيكي پاييني دارد نميتواند در سلامتي ديگران چندان موثر باشد؛ اما مشاهدات ريكي كاران نشان داده است كه اگر فردي بيمار تنها يكبار با انرژي ريكي همسو شود ميتواند كانال قوياي براي انتقال جريان ريكي به بيماران ديگر نيز باشد. و اين نشان ميدهد كه قدرت ريكي ربطي به سلامتي فرد درمانگر ندارد بلكه با عبوراز بدن درمانگر، انرژي او را نيز متعادل كرده و فرد بيمار را نيز شفا ميدهد.
تاثير ريكي بر روي گياهان و حيوانات
Reiki works on animals and plants
تجربيات كارورزان ريكي نشان ميدهد كه اين انرژي نه تنها بر روي حيوانات و جانوران و گياهان تاثيرات مثبت و هماهنگ كنندهاي ميگذارد بلكه گياهان حتي سريعتر از انسانها نسبت به ريكي واكنش نشان ميدهند.
حتي تجربيات نشان داده است كه حيوانات اهلي نسبت به جانوران و گياهان ديگر، آرامتر و كندتر به ريكي عكسالعمل نشان ميدهند و فرايند بازيافت سلامتي در آنها كندتر است ؛ كه اين نيز به اين دليل است که آنها بيشتر در معرض استرسهاي عاطفي و فشارهاي محيطي قرار دارند.
هرانساني ميتواند با انرژي ريكي همسو شود
Anybody can be initiated to Reiki
فرآيند همسويي با انرژي ريكي حتما بايد توسط يك استاد ريكي انجام شود. به تعبيري در فرايند همسويي، كانال انرژي فرد با انرژي ريكي همسو ميشود و فرد از آن به بعد ميتواند ريكي را از خود عبور دهد. مشاهدات نشان داده است كه هر فردي از هر نژاد و تيرهاي با هر نوع ديدگاه فكري، فرهنگي، مذهبي و ديني ميتواند با انرژي ريكي همسو شود.
هر كس ميتواند خود را با ريكي درمان كند
One can treat oneself with Reiki
مشاهدات نشان داده است كه حتي فرد درمانگر نيز اگر خود دچار بيماري شود، ميتواند بواسطه انرژي ريكي به درمان خود بپردازد و خود را درمان كند. انرژي ريكي در درمان استرسها و فشارهاي رواني بسيار مفيد است.
ريکي چه در درمان خود و چه در درمان ديگران و همينطور در درمان بسياري از عارضههاي فيزيكي مفيد واقع شده است ، بدون اينكه هيچ عارضه جانبي داشته باشد. بيماريها را بصورت ريشهاي درمان ميكند و به همين دليل است که دوره درماني طولاني تري نسبت به سيستمهاي ديگر دارد و علاوه بر اين ميتواند مكمل خوبي براي تسريع بخشيدن به فرآيند درمان ، چه در پزشكي و چه در حوزههاي ديگر درمانگري (مانند شياتسو، فشار درماني، هاميوپاتي و...) باشد.
فرضيههاي علمي و نتيجه گيري
Scientific hypothesis and conclusion
يكي از فرضيات علمي در مورد ريكي اين است كه ريكي يك انرژي زير اتمي است ( انرژياي جهاني) كه وقتي بخواهد با جهان پديداري و فيزيكي ارتباط برقرار كند، در سطوحي از انرژي كه دچار ناهماهنگي و عدم تعادل شده است، به لحاظ تضادي كه بين اين انرژي (ريكي) و انرژي جهان پديداري بوجود ميآيد، داراي حالت قطبيدگي (polarize) ميشود و انرژي ناهماهنگ و نامتجانس را هماهنگ ميكند.
با اين حال نحوه كاركرد ريكي و مسئله آگاهانه بودن اين انرژي ،با توجه به سطح رشد دانش امروز، همچنان متافيزيك ريكي را در حالتي اسرار آميز قرار داده است كه البته اين نيز به نوبه خود تبينيهاي منطقي علم را به چالش ميكشد و افكار زيادي را روز به روز، بيشتر به خود جلب ميكند.